سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























حسین سالار قلبها

شهید محسن مولایی در اول خرداد 1339 در جنوب تهران ( خیابان خراسان ) پا بدنیا گذاشت . دوره ابتدایــی را در مدارس پندار رازی و سعدی تهران و دوره متوسطه را در دبیرستانهای توانا و هرمز آرش ( در نارمک وتهران پارس ) پشت سر نها د . محسن مولایی فعالیت خود را همزمان با اوج گیری انقلاب با پخش اعلامیه و الصاق پوستـــــر در منطقه شروع نمود و چهره ای شناخته شده برای ناحیه گردید . با به غتشاش کشاندن کلاس و مدرسه باعـــــــث تعطیلی مدرسه شد و پس از اعلام بازگشایی مدارس اقدام به ایجاد نمازخانه و انجمن اسلامی نمود و با کمک دیگر همرزمانش ‚ سه تن از دبیران مفسد را پاکسازی و اخراج نمود .


در کلیه راهپیمایی های قبل از پیروزی انقلاب شرکت و سمت رهبری را بعهده داشت . با کمک دیگر برادرانــــش میدان اسب دوانی فرح آباد را تسخیر و سپس به مقامات ذیصلاح تحویل نمودند . محسن در گرفتن سنما ماندانــــا (نارمک) که کانونی برای اشاعه فساد بشمار میرفت ‚ نقش بسزایی ایفا کرد و انجا را تبدیل به کانون اسلامی نمود و با برنامه های مختلف اعم از نمایش و تئاتر ‚ نمایشگاه عکس ‚ پوستر ‚ اسلاید ‚ فیلمهای انقلابی و سخنرانی اساتیـد سعی در شناساندن چهره واقعی روحانیت و انقلاب اسلامی برهبری امام بخصوص به قشر نو جوان را داشت و تـــــا حدود زیادی این رسالت را بخوبی بانجام رسانید .

گرفتن سالن تفریحات سالم خامنه ای و تبدیل آن به کانــــــون اسلامی و مرکز فعالیت قرار دادن آن ‚ واگذار کردن سینما ماندانا به شورای روحانیت منطقه ‚ تأسیس دفتر منطقــه هشت حزب جمهوری اسلامی ایران در اول نارمک به اتفاق تعداد دیگری از برادران " عضویت در کمیته مرکـــــز و پاسداری از دستاوردهای انقلاب ‚ عضویت در حزب جمهوری مرمز و فعالیت در واحد دانش آموزان مرکز از دیگــــر فعالیتهای این شهید بوده است . محسن کسی بود که پس از شهادت ‚چهره واقعی او برای خانواده اش شناخته شد ‚ زیرا هیچیک از فعالیتهای خود را بازگو نمیکرد .
شهید محسن در همه درگیریها شرکت میکرد و اگرچه کضروب بیرون می امد ‚ اما کسی نبود که از صحنه خـــارج شود زیرا که معنی فرار را نمیدانست .


او مضروب 14 اسفند بود ‚ در محیطی که سراسر پر بود از منافقین و فدائیان خلق ‚ بدون ترس با عشق به شهادت در مقابل آن خائنین ایستاد و از ارمان خود دفاع کرد و مضروب به خانه امد .
در تاریخ 30 تیر ماه با موتور خود ‚ پاسداران ومردم حزب الله را که با سلاح منافقین مجروح میگشتند با شجاعت هر چه تمامتر به بیمارستان میرساند و لباس غرق در خون او شاهد این مدعاست . او عاشق مرادش دکتر بهشتی بود . تا انجا که امکان داشت تا وقتیکه دکتر درحزب بودند سعی میکرد بماند و نمازش را به دکتر اقتداکند



نوشته شده در شنبه 92 شهریور 2ساعت ساعت 10:46 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin